amozzabanB

فناوری

amozzabanB

فناوری

  • ۰
  • ۰

راز شماره ۱- Listening
ذهن مانند چتر نجات است. تنها در صورت باز بودن کار می کند. “

سر جیمز دیوار، دانشمند (۱۸۷۷-۱۹۷۷)

برای تلاشی که برای تسلط بیشتر بر زبان انگلیسی انجام می دهید به شما تبریک می گوییم. بسیاری از زبان آموزان ESL می خواهند بدانند آیا می توانند مانند یک انگلیسی زبان بومی انگلیسی صحبت کنند؟ پاسخاین سوال مثبت است!

آیا این هدف به راحتی تحقق می یابد؟ خیر، اما ممکن است.

ما معتقدیم که شما این مقاله را مطالعه می کنید، زیرا آمادگی و علاقه لازم برای یادگیری را دارید. آیا این در مورد شما صدق می کند؟ به اهداف خود در این زمینه می رسید اگر:

الف) دست از تلاش برندارید، و

ب) از ایده ها و مفاهیم جدید استقبال کنید.

اگر آنچه در اینجا به شما پیشنهاد می کنیم را انجام دهید، در زبان انگلیسی پیشرفت خواهید کرد.

راز شماره ۱: اگر می خواهید روان صحبت کنید، ابتدا باید:

گوش کنید ، گوش کنید، گوش کنید،

و بعد…

بیشتر گوش کنید!

این اولین کاری است که هنگام یادگیری یک زبان جدید انجام می دهید – و برای خوب صحبت کردن کاملا ضروری است.

تعجب کردید؟ اما این واقعا درست است. هرچه بیشتر گوش کنید، زودتر روی زبان انگلیسی مسلط خواهید شد. گوش کردن همچنین به تقویت یک لهجه بهتر (طبیعی تر) منجر خواهد شد.

بسیاری از زبان آموزان به ما می گویند، “متوجه نمی شویم. چگونه گوش کردن به ما کمک می کند تا بهتر صحبت کنیم؟ ”

خوب، چگونه یاد گرفتید که به زبان اول خود صحبت کنید؟ وقتی کودک بودید، آیا والدینتان گرامر زبان مادریتان را به شما آموزش دادند؟ آیا در حالیکه مشغول خزیدن روی زمین بودید سعی کردند به شما یاد دهند که بخوانید یا بنویسید؟

البته که نه! آنها فقط با شما، با یکدیگر، و با بسیاری از افراد دیگر صحبت کردند.

و شما چه کردید؟ گوش کردید!

بعضی وقت ها منفعلانه گوش می دادید و بعضی اوقات آگاهانه گوش می دادید و به صداها، ریتم ها و الگوهای گفتاری که در اطراف شما بودند توجه می کردید و سعی در فهم آنها داشتید.

نکته مهم این است که شما در زبان مادری خود غوطه ور شده بودید- به عبارت دیگر زبان شما را احاطه کرده بود. شما مثل یک ماهی بودید که در آب شنا می کرد.

بمدت چند سال، شما همچنان به گوش دادن ادامه دادید. سپس، سرانجام، (احتمالاً در حدود ۲ سالگی) شروع به صحبت کردن کردید. همه از این موضوع بسیار هیجان زده بودند، از جمله خود شما – اما به یاد داشته باشید – در آن زمان، شما برای یک مدت زمان طولانی فقط گوش کرده بودید!

اول گوش کردید؛ بعد صحبت کردید حتما می گویید این یک موضوع “بدیهی است” ؟ بله، اما این یک رابطه بسیار مهم است. اجازه دهید یک داستان برایتان تعریف کنم.

روزی روزگاری، یک مرد ژاپنی باهوش بود که در زمان آلبرت انیشتین زندگی می کرد. ( آنها دوستان خوبی بودند.)

در دهه ۱۹۳۰، این مرد با استعداد چیزی که روش یادگیری “زبان مادری” نامید را کشف کرد. شینیچی سوزوکی در کتاب خود: Nurtured By Love توضیح داده است که چگونه نحوه یادگیری زبان در افراد مختلف را درک کرده است. یک روز ناگهان متوجه شد که “همه بچه های ژاپنی می توانند به زبان ژاپنی صحبت کنند!” (۱) البته این موضوع برای همه بدیهی به نظر می رسید، و بعضی اوقات وقتی او این را اعلام کرد، به او نگاه های عجیبی می کردند. اما منظور او این بود که انسان از یک توانایی طبیعی و “استعدادی” برای یادگیری یک زبان پیچیده و دشوار برخوردار است – آن هم فقط با گوش دادن به آن!

او به این نتیجه رسید که بین چگونگی “دریافت اطلاعات” و نحوه تولید “آن” ارتباط خاصی وجود دارد. او مربی ویالون بود و شروع به استفاده از این روش یادگیری زبان برای آموزش ویالون به کودکان خردسال (۳ و ۴ ساله!) کرد. در ابتدا، به آنها اجازه داد تا به مدت چند هفته فقط به موسیقی خاصی گوش دهند. بعد از مدتی آنها توانستند آن قطعه را اجرا کنند – بدون اینکه حتی خواندن موسیقی را یاد گرفته باشند.

این روش یادگیری به عنوان روش شینیچی مشهور شد و در حال حاضر در گوشه وکنار جهان استفاده می شود.

منطقی به نظر می رسد، نه؟ ابتدا گوش می دهیم، بعد صحبت می کنیم، بعد می خوانیم و بعد می نویسیم. اما اول گوش می دهیم. این یک نظم طبیعی است.

” کسی که هرگز اشتباه نکرده است، هرگز چیز جدیدی را امتحان نکرده است.”

آلبرت انیشتین

 

برای مطالعه ادامه مطلب کلیک کنید.....

  • شیما بهاری
  • ۰
  • ۰

۱- مکالمه ، مکالمه ، مکالمه. اگر برای یادگیری یک زبان جدید میانبری وجود داشته باشد، این است: مکالمه طولانی و مداوم با افرادی که بیشتر از شما به آن زبان مسلط هستند. یک ساعت مکالمه (با تصحیح شدن و فرهنگ لغت به عنوان مرجع) به اندازه پنج ساعت آموزش در کلاس درس و ۱۰ ساعت آموزش خود خوان ارزش دارد.

چند دلیل برای این مسئله وجود دارد. اولین دلیل انگیزه است. برقراری ارتباط با یک شخص زنده که درمقابل شما ایستاده از یک کتاب یا برنامه صوتی که در رایانه شما است بسیار ترغیب کننده تر خواهد بود.


دلیل دوم این است که زبان چیزی است که باید پردازش شود، نه حفظ. من متخصص یادگیری زبان نیستم، اما طبق تجربه من ۱۰۰ بار نگاه کردن و به خاطر سپردن یک کلمه در یک کتاب یا از طریق فلش کارت به اندازه استفاده از یک کلمه در مکالمه واقعی موثر نخواهد بود.

من اعتقاد دارم دلیل این امر این است که ذهن ما اولویت بیشتری را به اتفاقاتی می دهد که شامل تجربیات واقعی انسانی و اجتماعی هستند، خاطراتی که عواطف با آنها گره خورده است. به عنوان مثال، اگر من به دنبلا فعل “to complain” باشم و آن را در یک جمله رو به یک دوست جدید به کار ببرم، احتمالاً در آینده همیشه آن کلمه را با آن موقعیت و گفتگوی ویژه ای که با آن شخص داشتم مرتبط خواهم کرد. در حالی که من می توانم همان کلمه را ۲۰ بار با فلش کارت تمرین کنم، و حتی به درستی یاد بگیرم، اما با توجه به اینکه آن را در عمل به کار نبرده ام احتمالا معنی خاصی برای من نخواهد داشت و براحتی فراموش خواهد شد.

۲- اولویت با شدت مطالعه است نه طول آن. منظور من این است که مطالعه یک زبان چهار ساعت در روز به مدت دو هفته، از یک ساعت مطالعه در روز به مدت دو ماه برای شما سودمندتر خواهد بود. این یکی از دلایلی است که باعث می شود افرادی که در کلاس های زبان شرکت می کنند هرگز چیزی یاد نگیرند. زیرا آنها فقط ۳-۴ ساعت در هفته آموزش می بینند و اغلب بین کلاس ها چند روز فاصله وجود دارد.

زبان به تکرار زیاد، تجربیات مرجع فراوان و تعهد و سرمایه گذاری مداوم نیاز دارد. بهتر است یک دوره خاص از زندگی تان را به آن اختصاص دهید، حتی اگر فقط ۱-۲ هفته باشد و ۱۰۰٪ خود را وقف زبان کنید، تا اینکه در طول ماه ها یا حتی سال ها آن را نصفه و نیمه یاد بگیرید.

۳- کلاس ها اعصاب خورد کن و اصراف در وقت و پول شما هستند. با در نظر گرفتن همه موارد، به نسبت زمان و تلاشی که صرف کلاس های گروهی می کنید، بازده چشم گیری دریافت نخواهید کرد. دو دلیل برای این مشکل وجود دارد. اولین مورد این است که سرعت پیشرفت کلاس به ضعیف ترین زبان آموز کلاس بستگی دارد. دوم این که یادگیری زبان یک فرآیند نسبتاً شخصی است – به طور طبیعی افراد برخی از کلمات یا موضوعات را ساده تر از دیگران می آموزند، بنابراین یک کلاس نمی تواند به نیازهای شخصی تک تک زبان آموزان پاسخ بدهد.

به عنوان مثال، وقتی در کلاس های زبان روسی شرکت می کردم، با توجه به اینکه قبلاً اسپانیایی یاد گرفته بودم صرف فعل ها برایم ساده بود. اما برای یکی از همکلاسی های انگلیسی زبانم کاملاً چالش برانگیز بود. در نتیجه، در طول کلاس باید منتظر او می ماندیم. یک همکلاسی آلمانی هم داشتم که با سرعت بیشتری حتی نسبت به من زبان روسی را یاد می گرفت بنابراین من وقت او را می گرفتم. در واقع هرچه کلاس بزرگتر باشد، کارایی کمتری خواهد داشت. برای اثبات این موضوع شما را به تعداد کثیری از زبان آموزان که در مدارس شلوغ و پر جمعیت زبان آموخته اند و البته چیزی یاد نگرفته اند ارجاع می دهم.

۴- با ۱۰۰ کلمه متداول شروع کنید. همه واژگان یکسان نیستند. برخی بازده بهتری نسبت به سایرین دارند. به عنوان مثال، وقتی در بوئنوس آیرس زندگی می کردم، با مردی آشنا شدم که ماه ها با برنامه روزتا استون (Rosetta Stone) کار کرده بود (توصیه نمی شود). من چند هفته با یک معلم کار کرده بودم، اما از اینکه چگونه او با وجود ماه ها مطالعه و زندگی در آنجا نمی توانست حتی ابتدایی ترین مکالمه ها را انجام دهد تعجب می کردم.

بیشتر واژگانی که او یاد گرفته بود مربوط به وسایل آشپزخانه، اعضای خانواده، پوشاک و اتاق های خانه بود. اما نمی توانست از کسی بپرسد که در کدام قسمت شهر زندگی می کند.

با ۱۰۰ کلمه معمول شروع کنید و تا جایی که می توانید با آنها جمله بسازید. به اندازه ای گرامر یاد بگیرید که بتوانید این کار را انجام دهید و تا زمانی که تسلط کافی را بدست نیاورده اید دست از تلاش بر ندارید.

۵- یک فرهنگ لغت جیبی همراه خود داشته باشید. این کار بیش از آنچه تصور می کنید می تواند کمک کننده باشد. من یک برنامه فرهنگ لغت انگلیسی و اسپانیایی روی تلفنم دارم و در تمام مدتی که در کشورهای اسپانیایی زبان زندگی می کردم از آن استفاده می کردم. دو هفته اول در برزیل، تنبل بودم و برنامه انگلیسی-پرتغالی را دانلود نکردم. و علیرغم اینکه با اصول ابتدایی زبان پرتغالی آشنایی دارم، در طول این دو هفته به سختی مکالمه می کردم.

 

برای مطالعه ادامه مطلب کلیک کنید....

  • شیما بهاری
  • ۰
  • ۰

۱- “مراجع (رفر‌نس‌ها) در صورت درخواست در دسترس خواهند بود”
این عبارت (References Available Upon Request) کاملا بی فایده است زیرا کارفرمایان در صورت نیاز به مراجع از شما درخواست خواهند کرد آنها را معرفی کنید. شما باید از قبل این موضوع را با همکاران سابق و اساتید دانشگاه خود در میان بگذارید.

۲- “رزومه”
لازم نیست کلمه “Resume” را در بالای صفحه قرار دهید زیرا حتی با یک نگاه گذرا می‌توان یک رزومه را شناسایی کرد. همچنین فایل “رزومه” خود را با عنوان رزومه ارسال نکنید، بهتر است از نام و نام خانوادگی خود استفاده کنید. در این صورت پیدا کردن فایل رزومه شما برای استخدام کنندگان ساده‌تر خواهد بود.


۳- “عناوین شغلی “
(Duties Included) برای ارائه لیست شغل‌های قبلی استفاده می‌شود. نه تنها فضای رزومه شما را اشغال می‌کند بلکه می‌تواند این معنی را القا کند که شما بخاطر پول هیچ فرصت شغلی را از دست نمی‌دهید. سعی کنید به جای عناوین شغلی قبلی خود دستاوردها و مهارت‌های خاص شغلی خود را لیست کنید و از سایر متقاضیان پیشی بگیرید.

۴- اطلاعات شخصی
توجه داشته باشید که اطلاعاتی مانند ایمیل، شماره تلفن و آدرس را باید در رزومه خود قرار دهید. اما مواردی مانند روز تولد و عقاید مذهبی یا سیاسی به هیچ وجه نباید در رزومه گنجانده شوند.

ممکن است در بعضی کشورها برای نگارش تاریخچه زندگی نیاز داشته باشید اطلاعات شخصی خود را ارائه کنید، به خصوص اگرمی‌خواهید برای اهداف مهاجرتی از آن استفاده کنید. اما در بیشتر ایالت‌های آمریکا کارفرمایان حق درخواست اطلاعات خصوصی را از افراد ندارند زیرا این اطلاعات ممکن است بر استخدام آنها تاثیر بگذارد.

۵- مهارت‌های آشکار
کارشناسان معتقدند مهارت‌هایی مانند کار کردن با ورد، اکسل و سایر برنامه‌های مشابه نباید در رزومه قرار داده شوند. زیرا امروزه این‌ مهارت‌ها برای تمام شغل‌ها ضروری محسوب می‌شوند. بنابراین اشاره به آنها در رزومه کاملا بی فایده است.

کارفرمایان تصور می‌کنند که شما این مهارت‌ها را دارید و از آنها به عنوان کلمات کلیدی برای بررسی متقاضیان استفاده نمی‌کنند.

یکی دیگر از مهارت‌های بدیهی که باید از رزومه حذف شود مهارت‌های ارتباطی هستند زیرا مفهوم آنها کاملا مبهم به نظر می‌رسد.

۶- اطلاعات تماس کارفرما
Employer Contact Information شامل ذکر آدرس و شماره تلفن کارفرمای فعلی کاملا غیر ضروری است. زیرا کارفرمای احتمالی شما تا زمانی که شما را انتخاب نکند تمایلی به بررسی آن نخواهد داشت. بنابراین این اطلاعات در این مرحله کاملا قابل حذف خواهد بود.

شماره تلفن و آدرس ایمیل کارفرمای شما می‌تواند موقعیت شغلی فعلی شما را به خطر بیندازد. تمام تماسها و ایمیل‌ها تحت نظارت قرارمی‌گیرند، بنابراین اگر نمی‌خواهید متهم به سرقت معنوی یا سوء استفاده از منابع تجاری شرکت شوید، بهتر است از استفاده از این خطوط ارتباطی خودداری کنید. اگر کارفرمای فعلی شما متوجه شود که به دنبال شغل دیگری هستید، ممکن است مجبور شوید زودتر از آنچه که برنامه ریزی کرده‌اید، از شغل خود کناره گیری کنید.

 

برای مطالعه ادامه مطلب کلیک کنید....

  • شیما بهاری
  • ۰
  • ۰

دست دادن در کشورهای انگلیسی زبان
در کشورهایی که دست دادن امری نرمال محسوب می شود، الگوی کلی به این شکل است که مردمی که دور از هم زندگی می کنند و در مناطق روستایی ساکن هستند، هنگام دست دادن بدن های شان کمی بیشتر از هم فاصله دارد. این به آن معناست که شما برای دست دادن؛ باید بازوی خود را به سمت فردی که با وی دست می دهید کشیده و بدن خود را کمی به سمت او خم کنید. این الگو نیز تا حدودی در انگلستان صحیح است، اما در کشورهای انگلیسی زبان حتی مردمی که در شهرهای بزرگ زندگی می کنند، هنگام دست دادن، بدن هایشان از هم فاصله بیشتری دارد و برای دست دادن کمی بدن خود را به جلو متمایل می کنند.

به جز زمانی که از دیدن فردی هیجان زده و احساساتی می شوید، دست دادن در حالت های عادی در انگلیس باید کوتاه باشد، به طوری که معمولاً دست ها سه بار بالا و پایین می رود. زمان هایی وجود دارد که دست دادن را می توان کوتاه تر انجام داد و فقط یک بار دست ها بالا و پایین می رود، برای مثال وقتی که شما گروه زیادی از افراد را می بینید که باید با همه شان دست بدهید و یا زمانی که بعد از تمام شدن جلسه ای دوباره در انتها دست می دهید. به طور کلی خیلی کوتاه شدن دست دادن بهتر از خیلی طولانی شدن آن می باشد. در حقیقت، دست دادن به مدت طولانی و یا بیش از حد بالا و پایین بردن دست ها، نشان دهنده عدم مهارت های اجتماعی است که در کشورهای انگلیسی زبان در شخصیت های کمدی استفاده می شود.

قدرت دست دادن از اهمیت ویژه ای برخوردار است؛ هم دست دادن بسیار محکم و هم دست دادن خیلی ضعیف جنبه ی منفی دارد. برای مثال، نحوه ی دست دادن امریکایی ها برای انگلیسی ها بسیار محکم تلقی می شود و گاهی اوقات این حرکت را به پای خشونت و جاه طلبی امریکایی ها می گذارند.

در انگلیس هنگام دست دادن؛ به جز دست راست از هر تماس فیزیکی دیگری اجتناب می کنند، برای مثال دست چپ اصلاً استفاده نمی شود. همچنین در آغوش گرفتن هم زمان خیلی به ندرت اتفاق می افتد. در کشورهای انگلیسی زبان، گرفتن ساعد شخص دیگر هنگام دست دادن معمولاً به این معنی است که: ” دیدار شما برای من واقعاً مایه ی افتخار است ” یا ” من همیشه مدیون شما هستم ” و تنها به زمانی اختصاص دارد که شخصی را ملاقات کنید که نقشی مانند قهرمان زندگی شما داشته است.

دست زدن به شانه افراد هنگام دست دادن؛ به نوعی معنای تسلی دادن بعد از یک اتفاق خیلی تلخ است و مثلاً می تواند به این معنا باشد: ” آیا بعد از دست دادن همسرتان؛ بهتر شده اید؟ ” از این رو این حرکت هم به ندرت اتفاق می افتد. برای اکثر مردم کشورهای انگلیسی زبان تماس اضافه هنگام دست دادن (که برخی امریکایی ها انجام می دهند) بدترین چیز ممکن است، چرا که تماس های فیزیکی اضافی برای مردم انگلستان آزار دهنده است و آنها این طور فکر می کنند که نشان دادن شور و هیجان بیش از حد، زمانی که با موقعیت فعلی / یا احساسات واقعی تان سنخیتی ندارد؛ می تواند ریاکارانه باشد.

 

برای مطالعه ادامه مطلب کلیک کنید....

  • شیما بهاری
  • ۰
  • ۰

۱-ساده بگیرید
این یکی از مهمترین مراحل آموزش زبان انگلیسی به مبتدیان است. بسیاری از معلمان بیش از حد از زبان انگلیسی برای بیان دستورالعمل ها، تمجید و سایر بازخوردها استفاده می کنند. به عنوان مثال، گفتن: “You guys, now we’re going to look at a new structure today so let’s get those textbooks out” در یک کلاس مبتدی باعث می شود زبان آموزان احساس کنند شما از کره مریخ آمده اید.

بهتر است چیزی شبیه به این را امتحان کنید: “؟Take out your textbooks. Okay” و اگر در کشوری که شما در آن آموزش می دهید از نظر فرهنگی مناسب است، می توانید علامت OK را نشان دهید. حرکات بسیار مهم هستند و به مبتدیان کمک می کنند درک بهتری از حرف های شما داشته باشند. اگر در حال آموزش زبان انگلیسی به مبتدیان صفر هستید، این نکته زندگی شما را نجات خواهد داد.

۲- مطمئن شوید حرف های شما را درک می کنند
یکی از اشتباهات معمان تازه کار که به آموزش زبان انگلیسی می پردازند این است که، فرض می کنند زبان آموزان درس یا دستورالعمل های کلاس را درک می کنند. در اولین جلسه کار با مبتدیان، بزرگسالان یا کوکان، ممکن است زبان آموزان به شیوه آموزش غربی که در آن دانش آموزان در صورتی که سوالی داشته باشند دست خود را بالا می برند، عادت نداشته باشند.

آنها ممکن است از اینکه در مقابل کلاس سوالی بپرسند خجالت بکشند و ترجیح دهند سکوت کنند. برای تدریس زبان انگلیسی به مبتدیان، باید بتوانید زبان بدن زبان آموزان آنها را بخوانید و وقتی از آنها می پرسید متوجه شدید یا نه؟ از روی رفتارشان جواب واقعی را پیدا کنید.

۳- برای تمرین به آنها زمان لازم را بدهید
در کلاس های مبتدی ESL، شما نمی توانید انتظار داشته باشید که زبان آموزان فوراً مطالب را یاد بگیرند. شما باید مثال های زیادی ارائه دهید، و مطمئن شوید که درس را درک کرده اند سپس وقت کافی برای تمرین آنچه به آنها آموخته اید، را در اختیارشان قرار دهید.

برای آموزش زبان انگلیسی به مبتدیان، این به معنای مجبور کردن زبان آموزان به چندین بار گوش کردن و تکرار کردن ساختارها و انجام تمرین به صورت جداگانه یا با سایر زبان آموزان است. حتماً به آنها بگویید طبیعی است که در طول تمرین اشتباه کنند، و لازم نیست خود را تحت فشار قرار دهند.

۴- نمایش دهید، نگویید
یکی از روش های آموزش زبان انگلیسی به مبتدیان نشان دادن است. زبان آموزان می توانند با استفاده از نشانه های بصری آنچه که می خواهید به آنها بگویید، را بهتر درک کنند. در واقع نشان دادن بهتر از آموزش کلامی است.

بنابراین به جای گفتن “let’s learn the passive tense” سعی کنید با استفاده از مثال های واضح از ساختارهای زبان مورد نظر، تصاویر، نمایش های کوتاه و حرکات اغراق آمیز، اصول زبان انگلیسی را به آنها بیاموزید.

۵- همیشه زبان آموزان خود را تشویق کنید
این یکی دیگر از نکات مهم در آموزش انگلیسی به مبتدیان است. اگر کسی جواب نادرستی داد، فریاد نزنید: “You’re wrong!” هرگز وهرگز زبان آموزان را در مقابل بقیه خجالت زده نکنید. زیرا این رفتار شما می تواند او را از زبان انگلیسی برای همیشه متنفر کند. درعوض، سعی کنید با تشویق زبان آموزان خود، حتی وقتی اشتباه می کنند، فضای دوستانه ای در کلاس ایجاد کنید.

به عنوان مثال، هنگام آموزش زبان انگلیسی به مبتدیان، اگر زبان آموز کلمه را درست گفت اما فقط آن را اشتباه تلفظ کرد، در جواب چیزی مانند “Okay, good!” را بگویید و سپس کلمه را با تلفظ صحیح تکرار کنید تا هم زبان آموز را خجالت زده نکرده باشید و هم تلفظ درست را به بقیه کلاس یاد داده باشید.

 

برای مطالعه ادامه مطلب کلیک کنید....

  • شیما بهاری
  • ۰
  • ۰

سخت ترین زبان های دنیا

۱- چینی
زبانی که بیشترین تعداد صحبت کننده را در جهان دارد و سخت ترین زبان برای یادگیری فارسی زبانان است‌. اگر قصد سفر به کشورهای آسیایی را دارید، چینی یکی از بهترین زبان ها برای یادگیری است. در واقع این زبان جزء غیر عادی ترین زبان هاست و ۳۰ زبان دیگر را در خود جای می دهد. ماندارین نیز به طور گسترده در جهان صحبت می شود. تمام این زبان ها به دلیل ادبیات و نوشتار یکسان، چینی محسوب می شوند. دیگر نمونه های شناخته شده، Wu و Cantonese می باشد.


منابع همچنین نشان می دهند که سیستم صدایی در چینی با بیان های مختلف انجام می شود که همین امر باعث نشان دادن معنای متفاوت در کلمات می شود، در حالیکه ممکن است از نظر صدا (حروف صدادار و بی صدا) کاملا یکسان باشند. زبان چینی مدرن و استاندارد چهار لحن دارد، در حالیکه تعداد لحن ها در cantonese، شش تا می باشد. چیزی که در مورد این زبان جالب است، این است که کلمات چینی تک هجایی هستند.


۲- ژاپنی
یکی دیگر از سخت ترین زبان ها برای یادگیری، زبان ژاپنی است که از سه سیستم نوشتاری مجزا استفاده می کند: کاتاکانا، هیراگانا و کانجی. (اگر شما جزء طرفداران این زبان باشید، احتمالا کلمات و عباراتی را به ژاپنی بلدید.)


در بیشتر زبان های آلمانی و رمانتیک، ترتیب کلمات در یک جمله بسیار مهم است؛ مثلا زبان انگلیسی را در نظر بگیرید. برای سوال پرسیدن ترتیب کلمات به صورت “is it” می باشد، در حالیکه در خبری “it is” درست است و باعث ایجاد تفاوت در معنا می شود. در ژاپن، این تغییرات با اضافه کردن یا تغییر دادن انتهای کلمات ایجاد می شود و به همین دلیل است که یادگیری آن کمی سخت می باشد. کلمات ژاپنی نیز مثل کلمات فارسی ریشه دارند که به آن بدنه لغت می گویند. همچنین دارای پیشوند نیز می باشند که با تغییر پیشوندها، می توان معنی کلمه را به طور کامل تغییر داد.

برای مطالعه ادامه مطلب کلیک کنید....

  • شیما بهاری